به گزارش مشرق، «سیدمحمد سعید مدنی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
آئین توحیدی اسلام تکلیف فرد و جامعه را در همه عرصهها از جمله سیاستورزی تعیین کرده است. این باور که «سیاست ما عین دیانت ماست»، نشئت گرفته از آموزهها و توصیههای مکتب توحید است. همان مکتبی که صریحا خطاب به پیروان خود قاعده «نفی سبیل» را مطرح کرده است: «لن یجعلالله للکافرین علیالمومنین سبیلا.» (خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی نداده است.) نساء ـ ۱۴۱
مکتبی که نماد و تجسم عینی آن، علی مرتضی(ع) فرموده: «کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا» (دشمن ظالم و ستمگر و یاور مظلوم و ستمدیده باش) و تاکید کرده است: «ولاتکن عبد غیرک، و قد جعلکالله حرا» (بنده غیرخدا مباش، که خدا تو را آزاد آفریده است.)
در این آئین فرد و جامعه، دنیا و آخرت در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر به سر میبرند به گونهای که حتی عبادات و مناسک آن مثل حج و...، رابطه مستقیم با زندگی مادی و واقعیات عینی دارد. چند روز پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج بر این اصل، اینگونه تاکید فرمودند: «افراد نادان و مغرض تلاش دارند تا لزوم جدایی دین از سیاست و زندگی و علم را به ذهن نسل جوان القا کنند، اما حج بهترین فرصت و یک صحنه عملی برای نشان دادن آمیختگی «دین و سیاست» است.»
استکبار جهانی و سردمداران نظام سلطه، که بر طبل جدایی دین از سیاست و دنیا از آخرت میکوبند و عدهای سادهلوح و یا هویتباخته آن را باور میکنند تا آنجا به رعایت پیمانهای جهانی و عمل به معاهدات بینالمللی پایبند هستند که در فرآیند آن «منافع» خود را که غالبا نامشروع، زیادهخواهانه و سلطهجویانه است تامین شده ببینند. اینها فقط در این صورت و در جهت تامین هدف ذکر شده طرفدار دموکراسی و صلح جهانی و حقوق بشر و مذاکره و دیپلماسی و مبارزه با تروریسم و... هستند و درباره آن سخن میگویند و شعار میدهند، اما چون کوچکترین خدشه و خطری را متوجه منافع خود ببینند، و یا کوچکترین فرصتی برای مداخله در امور دیگران و چنگاندازی به منافع نامشروع خود به دست آورند، هیچکدام از همه آنچه که از آن دم میزنند و دیگران را به رعایت آن میخوانند، برایشان پشیزی ارزش ندارد، به راحتی حرفهایشان را عوض میکنند، زیر قول و قرارها میزنند، مذاکره و مذاکرات را به ریشخند و استهزاء میگیرند، خیانت میکنند، معاهدات را پاره میکنند و... و خلاصه آن گونه عمل میکنند که هدف اصلی و تنها هدف مهم (یعنی منافع) خود را تضمین و تامین نمایند.
و این داستان امروز و این عصر و زمانه هم نیست، تاریخ درباره عهدشکنیها و دبه کردنهای این جماعت مثالها و نمونههای فراوان در برگهای خود ثبت و ضبط کرده است، آنچنان که از شماره خارج است.
برای مثال، روزی و روزگاری سرور قریش و بزرگ مکه و رهبر مبارزه با نهضت نجاتبخش و انسانساز آخرین پیامبر خدا، یعنی ابوسفیان بن حرب، به محض آن که احساس کرد با شکستی که به مسلمین در «موته» به دست سپاه روم وارد آمده، آنها ضعیف و بیروحیه شده و «فرصت» برای زدن ضربه و نابودی حکومت مدینه فراهم آمده، ذوقزده و شتابناک و بدون توجه به پیمان صلحی که دو سال پیش از آن در «حدیبیه» با پیامبر(ص) انعقاد کرده، زیر قول و قرار زد و عهدنامه صلح را نادیده گرفت و اقدام به شروع مرحله جدیدی از جنگ علیه مسلمانان کرد و... (البته خیلی زود نتیجه این عهدشکنی و طمعورزی را دید!) پانزده قرن بعد و امروز در قرن بیست و یکم، همپالکی او، یعنی دونالد ترامپ آمریکایی، در جلوی چشم حیرتزده جهانیان با سینه سپر کرده و باد در غبغب انداخته، زیر یک معاهده بینالمللی و مورد تایید همه مجامع رسمی و کشورهای جهان میزند.
استکبار، استکبار است. منطق و عملکردش همیشه و در طول تاریخ یکی بوده است. شکل و ریخت و نام و ظاهرش عوض میشود. اما خوی و خصلت و حتی روشها و تاکتیکهایش علیه دیگران، به ویژه آنها که مقابلش ایستاده و به قدرتش تمکین نکرده و در برابر زورگوییاش سر تسلیم فرود نمیآورند، یکسان و مشابه بوده است. دیروز ابوسفیان و معاملهاش با صلح حدیبیه و... امروز ترامپ و رفتارش با معاهده برجام، صحنههایی تکراری که البته برای شناخت خوی و خصلت استکبار و زیادهخواهان حتی برای دیرباوران و خوشباورانی که خود را به خواب نزدهاند، بسیار مفید و عبرتآموز است.
همه میدانیم دلیل اصلی دشمنی بیامان و پایانناپذیر سردمداران نظام سلطه و در راس همه، «شیطان بزرگ»؛ با انقلاب اسلامی بر سر چیست؟ آنها بر سر لفظ و «صورت»، انقلاب یا ایران و یا حتی اسلام، با ما و هیچکس مشکلی ندارند، آنها با ملک و ملت انقلابیای و مردمی دشمنی میکنند که به «سیرت» و آموزههای نجاتبخش اسلام تکیه زده و با عمل به آنها، دست چپاولگر و زیادهخواهان مداخلهجو را از این مملکت کوتاه کرده و «منافع» آنها را حتی در کل منطقه به خطر افکندهاند؟ این همان انگیزهای است که موجب شد آنان سالها پیش از وقوع انقلاب اسلامی، علیه «دولت ملی»، کودتای آمریکایی راه بیندازند. آیا به فرمایش رهبر معظم انقلاب «حالا ما بنیادگرائیم. آیا مصدق هم بنیادگرا بود؟!... دیدید در این کشور با مصدق چه کردند. مصدق فقط میخواست کشور مستقل باشد. میخواست نفت کشور در اختیار کمپانیها قرار نگیرد ولی دیدید که پدرش را درآوردند.» (اردیبهشت ۷۳)
این است که ثابت شده شعارها و حرفهای دهان پرکن چون رعایت حقوق بشر و اصول دموکراسی و صلح جهانی و احترام به قوانین بینالمللی و... را فقط برای دیگران میزنند و این دستورالعملها را برای غیر خودشان صادر میکنند.
محور سیاستهای استکباری و تنها ارزش قابل احترام و معبود مقدس او همیشه و در هر برشی از تاریخ «منافع» بوده است. منافعی غالبا نامشروع و چپاولگرانه که برای تامین آن از عبارات فریبنده و ژستهای گولزننده و «استحماری»! چون «نظم جهانی» و «دهکده جهانی» و «جهانی شدن» ... استفاده و با بستهبندی در زرورقهای رنگین، درصدد توجیه آن بوده است. هنری کیسینجر سیاستمدار کهنهکار آمریکایی و وزیرخارجه این کشور در سالهای آغازین دهه ۷۰ میلادی، اخیرا در تازهترین نوشته خود که تحت عنوان «نظم جهانی» (که به فارسی هم برگردانده شده است) با نگاهی تاریخی موضوع «نظم جهانی» و ملاک و محور آن در دورههای مختلف را مورد بررسی قرار داده است و در آن به چگونگی سر و شکلگیری اروپای جدید بر مبنای نظم نوینی که پس از رنسانس و جنگهای سیساله در قرن هفدهم در وستفالی آلمان سامان یافت، پرداخته که قابل تامل است.
او در جایی از کتاب خود به نقل از یکی از سیاستمداران انگلیسی قرن نوزدهم یعنی لرد پالمرستون آورده است: «ما دیگر هیچ همپیمان دائمی و هیچ دشمن همیشگی نداریم، منافع ما هستند که دائم و همیشگیاند و بر ماست که آن منافع را دنبال نمائیم...» و هم او به دنبال این سخن و در تعریف «سیاست خارجی»، منظور خود از «منافع» را به گونهای توضیح میدهد که سیاستهای استعماری و سلطهگرانه را توجیه و تبیین کند و مشروع جلوه دهد: «هنگامی که مردم از من میپرسند... که سیاستگذاری دقیقا بر مبنای چیست، تنها پاسخ این است که هدف ما انجام کاری است که بسته به هر موقعیت، بهترین کار ممکن به نظر میرسد و به دنبال این هستیم که منافع کشور خود را سرلوحه کار قرار دهیم.»... به این ترتیب او هم مثل اسلاف فکری و نظری خود چون «ریشیلیو» و «ماکیاولی» و... برای رسیدن به هدف (منافع) هر وسیلهای را مشروع میداند و...
علاوه بر توصیههای مکتب و تجربههای تاریخی، از دشمن هم میشود و باید که آموخت. وانگهی منطق و عقل سلیم میگوید در این معرکه ما نیز باید به فکر کشور و مردم خود باشیم. منافع ملی را سرلوحه رفتار خود در سیاست داخلی و خارجی قرار دهیم. کنش و عملکرد سیاسی و دیپلماتیک خود را بر این اساس استوار سازیم. منافعی که «ملی» است و نامشروع نیست، منطقی و به حق و منطبق بر آموزههای دینی و اعتقادی است و طمعکارانه و زیادهخواهانه نیست. نترسیم، از هوو تبلیغات دشمن و دنبالههای سادهلوح و ناآگاه و یا مغرض داخلی آنها، نهراسیم، ببینید کسانی که از دموکراسی و احترام به «بشر» و... دم میزنند چگونه به قول ساموئل هانتینگتون بادموکراتترین کشور خاورمیانه در جنگ و ستیز دائمی هستند و در عوض با مرتجعترین و ضدمردمیترین کشورهای منطقه نرد عشق میبازند و دست در دست آنها رقص شمشیر میکنند و چشم بر جنایات وحشیانه آنها در یمن و علیه مردم مظلوم و بیپناه آن میبندند!
ببینید چه ناکسان وطنفروشی در واکنش به اراجیفگویی فرد لمپن مآبی مثل پمپئو که فریبکارانه در اظهاراتی ضدایرانی دم از مبارزه با تروریسم و دفاع از حقوق بشر میزند و خود را مدافع حق و حقوق زن ایرانی جا میزند، اینجا و آنجا، کف و سوت میزنند...؟ بنابراین ما باید کار خودمان را انجام دهیم و به خوشامد و بدآمد و اجازه دشمن و بدخواهان اعتنایی نداشته باشیم با تکیه بر آموزههای الهی آنچه صلاح ملک و ملت است، به کار ببندیم و سیاست خود را بر مبنای دیانت خود به پیش ببریم و با قدرت پردههای نیرنگ و فریب را از چهره فریبکاران بزدائیم، این اظهار نظر ریاست محترم جمهور بسیار منطقی و امیدوارکننده بود که خطاب به آمریکاییها گفت: «... با دم شیر بازی نکنید»! و «هرگز برای مبارزه با تروریسم از شما اجازه نخواهیم گرفت و افتخار ما این است که ملتها را نجات دادیم. این شما بودید که وحشیهای تروریست را به وجود آوردید و از اینکه به آنها سلاح ضدزره و تجهیزات و تسلیحات دادید، خجالت نکشیدید.» و البته همه خشنودتر خواهند شد که این گونه سخنگفتنهای شجاعانه و عزتمندانه و رفتار مطابق آن همواره از زبان مسئولان کشور شنیده شود.
سخنانی مطابق با شعارهای مردمی و همراه و همنوا با منویات «رهبری». درست یک روز پیش از این بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار سفیران و مسئولان وزارت خارجه به آنها لزوم پایبندی به «دیپلماسی ایدئولوژیک» را یادآور شدند و فرمودند: «برخی به غلط، سخن از لزوم جدایی دیپلماسی از ایدئولوژی به میان میآورند، در حالی که دیپلماسی ایدئولوژیک هیچ مشکلی ندارد و القاء تقابل میان ایدئولوژی و منافع ملی، صحیح و منطقی نیست.» آری، منافع ملی ما، فقط در گروی عمل به آموزههای مکتبی و تحقق آرمانهای انقلابی است!